این روزها خیابون ها پر از جوون هایی که اگه نفهمیدن عشق چیه٬ اما لااقل سعی می کنن ادای عاشقها رو در بیارن. اين روزها هي خيابون ها رو بالا و پايين مي رم و نگاهمُ توي ويترين مغازه ها مي چرخونم. اما چيزي نمي بينم كه دلم بخواد براي كسي هديه بخرم. اینجا همه اش پر از عروسکه با قلبهای قرمز گنده. همه چیز بی خودی برق میزنه. این نیست اون احساسی که آدم دلش بخواد توی چنین روزی هدیه بده. من دلم هدیه ای می خواد که غبار زمان داشته باشه.  به اندازه تمام روزها و شبهایی که زمین دور خورشيد چرخيده. اصالت داشته باشه، به اندازه اولین احساسی که خدا به آدم هدیه داده. دلم مي خواد هديه اي بخرم كه نگاه آدمُ بکِشه و يه عالمه احساس از ته دلش بريزه بيرون. نه اینکه برقش چشم آدمُ کور کنه..

چقدر این مغازه دارها بی سلیقه ان. انگار هیچ کدومشون هیچ وقت عاشق نبودن. می خوام امسال همه اين بازی های مسخره رو بذارم کنار. دلم می خواد امروز تمام دلنوشته هامُ  هديه بدم.  تمام شاعرانه هام.

خوبي دلنوشته ها به اينه كه همه احساس چند سال از بهترين سال هاي عمرمُ ريختم توشون. خوبي بيشترش اينه كه٬‌ نه به يه نفر، بلكه به هزار هزار آدم مي شه هديه اشون داد.

من امشب همه دل نوشته هامُ هديه مي دم. نه فقط به كسي كه دوسش دارم. نه فقط به دوست هاي خوبي كه نمي دونم اگه نبودن آسمون چه رنگي مي شد. نه فقط به كسايي كه مي شناسم، حتي به تمام مرغ عشق ها و همه كلاغ هاي سياه هديه مي دمشون.

به همه بچه هايي كه امروز دندون در آوردن. به تمام پدربزرگ هايي كه از پيشمون رفتن.

به اون پيك موتوري كه هر روز صبح زنگ خونمونُ مي زنه و يه روزنامه ميندازه توي حياطمون، به نجابتي كه توي نگاه دهاتيش موج مي زنه هديه اشون مي دم.

به رفتگري هديه مي دمشون كه صداي جاروش روي آسفالت كوچه مون لالايي هر شبمه.

به تمام كسايي كه يه روزي٬ يه جايي٬ يه لبخند كوچولو روي لبم نشوندن. و حتي به همه كسايي كه نقش لبخندها رو از روي لبهام پاك كردن.

من امشب دل نوشته هامُ به تويي هديه مي دم كه الان داري اينجارو مي خوني.

روز عشق مبارك

آرزو مي كنم دلهاي كوچولوتون پر از عشق هاي بزرگ بشه