می خواهم همین حالای برفی برای همیشه فراموشت کنم
ناجی حس زیبای مرده شور برده ام
نقش اول تمام شعر های غمباد گرفته ام
خواهشا و با عرض معذرت
گم شو از
اینروزهای پاچه گیر سگ مصبم
ول کن این جگر سوخته را
پابکش از چشمهای پینه بسته ام
استخوان در گلوی من
اعتراف می کنم
که من
خرم
و با اینکه بارها گریسته ام
بر زخمیه دستهای پدرم
شعری برایش اما هنوز نگفته ام
و احمقانه
در بدر
هنوز بدنبال واژه ای
در پی تصویری ناب
برای سرودن از توام
(کامران فریدی)
+ نوشته شده در جمعه ششم دی ۱۳۸۷ ساعت 20:31 توسط رعنا
|
منٍ ساده دل تنها یک دلٍ ساده دارم که بر دیواره هایش یادگاری زیاد نوشته اند..