می آیی؟
![]()
دیگر نه جرات پیش رفتن دارم
نه دلِ بازگشتن
گم شده ام جایی
در همان گوشه های تاریک زندگی
نشسته ام٬
بی رمق.. بی صدا
و هنوز در چشمانم
می درخشد چیزی
چیزی از جنس ایمان شاید
یا امید
که بیایی و این بار
تو پیدا کنی مرا
می شود بیایی؟
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت 21:45 توسط رعنا
|
منٍ ساده دل تنها یک دلٍ ساده دارم که بر دیواره هایش یادگاری زیاد نوشته اند..